ایلیا محمدیایلیا محمدی، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

ایلیا نفس مامان و بابا

عکسهای آتلیه 3

این عکسها مال تاریخ سی ام تیره...و بدیل اینکه دیر بدستم رسیده ... منم دیر گذاشتم.!!! شرمنده!!! بقیه عکسها توی ادامه ی مطلب...(نظر یادتون نره هاااا)   نظر یادتون نرههههه! ...
21 مرداد 1391

ایلیا پشتک میزند!!!

مامانی این روز ها خیلی اکتیو شدی... با خودت بلند بلند آواز میخونی و میرقصی... ماما میگی ...بابا میگی...آبه میگی...عمه میگی... عاشق ماکارونی و استانبولی شدی...خلاصه روز به روز دلبر تر میشی... تازگیا هم یاد گرفتی بری روی مبل و بدوی!!!منم قلب برام نمونده!!! دیروز هم پشتک زدن رو یاد گرفتی؟!؟! فکر کنم خیلی اکتیوی!!! اینم عکسش:  بقیه ی عکسها تو ادامه ی مطلب: در حال عملیات انتحاری: همونطور: بعد از عملیات...خسته!!! حال کردین اکتیوی رو!!! ...
10 مرداد 1391

ایلیا و یه قرار دوستانه ی دیگه...

امروز ما یه قرار با حال پر از نینی داشتیم... رفتیم یه پارک توی اباذر(سمت آریا شهر) جای همه ی کسانی که نبودند خالی بوود ... حسابی خوش گذشت...بچه ها یه عالمه شیطونی کردن و مامان ها هم دوستهای سایتیشونو از نزدیک بهتر شناختن ... خلاصه تا باشه از این قرار ها... ادامه ی مطلب: اول از همه کیمیا خانووم دخمل مدیریت قرار!!! یه دخمل باحال.خوشمزه.یه کم شیطوون. و بسیار اکتیو... حدیث خانووم: آروم و ساکت.مظلوم و یه فیس کاملا دخملوونه... تلما خانووم: با احساس.مهربون و با محبت.خوش لباس. الینا خانووم: ساکت.ناز.پرنسس واقعی.  بردیا:سرما خورده بود...ولی خوشگ...
6 مرداد 1391

ایلیا و جشنواره آتلیه سها

ایلیا دوباره تو جشنواره آتلیه ی سها شرکت کرده...این بار جشنواره موضوع داره:اشک ها و لبخندها... دوستداران ایلیا میتونند به این آدرس برن و به ایلیا کوچولو رای بدن...   http://soha.torgheh.ir/festival/festivalPage.php?festival=2 فقط یادتون باشه که ٥ بدین!!! دست آتلیه سها هم درد نکنه که همچین جشنواره های بامزه ایی راه میاندازه... بعدا نوشت: به کمک دوست های نینی سایت و کلیه اقوام و آشنایان ایلیا تونست مقام اول رو کسب کنه... از همتون ممنونم... ...
4 مرداد 1391

مسابقه ی عکس روی جلد مجله ی شهرزاد

مجله شهرزاد توی این شماره اش یه مسابقه برگزار کرده برای انتخاب عکس روی جلدش توسط خواننده هاش... ایلیا هم توی این مسابقه شرکت داده شده... این مسابقه اس ام اسی هست... اونهایی که دوست دارن به ایلیا رای بدن: کد :  010  رو به شماره ی 20009592 بفرستند... ممنونم از همتون بوووس... ...
3 مرداد 1391

عکسهای آتلیه 2

برای امیر حسین پسر عموی ایلیا وقت عکاسی از آتلیه ی سها رو گرفته بودیم ... و یهویی تصمیم گرفتیم قاچاقی از ایلیا هم یه سکانس عکس بگیریم... و با یکم تلاش موفق شدیم با یه دکور سریعا عکس بندازیم... اینم از عکسها...     بقیه ی عکسها توی ادامه ی مطلب... اینجا در حال بوسیدنه!!!         اینم یه عکس دو نفره...   ...
2 مرداد 1391

چهارده ماهگی و بوسه های خوشمزه ی ایلیا!!!

پسر مامان امروز چهارده ماهه شدی... روز به روز از قبل مهربون تر باهوش تر و خوشگل تر میشی... دقتت به چیزهای کوچولو و ربطشون بهم آدمو متحیر میکنه.... اینم بگم که حسابی ددری شدی...یهویی میری کفشاتو پیدا میکنی و میایی بزور دستمونو میگیری یا میری دم در ورودی و داد بیداد میکنی که آهای من میخوام برم دد...البته دد زورکی... و ماهم اکثر اوقات تسلیم میشیم!!! تازگیها بوسه  هات خیلی خوشگل و خوشمزه شدن...بیشتر از قبل و هیچ محدودیتی نداری برای انتخاب کسانی که بوسه برایشون میفرستی...چه نگهبان مجتمع...چه مامان و بابا...هیچ فرقی نمیکنه... عشق و مهربونیتو با همه تقسیم میکنی... مرسی از اینهمه مهربونی...عاشقتم... ...
21 تير 1391

ایلیا و یه قرار دوستانه

سه شنبه ٣٠ اردیبهشت بالاخره مامانای من و مهدی وباران مصمم شدن که یه قرار باحال بزارن... و مهمتر از اون موفق شدن این قرار رو قطعی کنن...!!! خلاصه باهم رفتیم پارک نژاد فلاح توی کرج...بهمون خیلی خوش گذشت جای همه ی دوستان خالی بود...   عکسها تو ادامه مطلب... اول از همه باران خانووم: بعدشم آقا سید مهدی گل: اینم از ایلیا جونم: یه عکس دسته جمعی: آقا مهدی و باران خانووم(نامزدن فکر بد نکنین) ایلیا در حال بنفشه خواری: مهدی و ایلیا در حال بازی....(مهدی یک ثانیه قبل از گاز زدن شلنگ!!!) یه عالمه عکس دیگم هست که به علت محدودیت حجمی نمیزارم... همین بای بای...
30 ارديبهشت 1391
1